ولادتی که همگان را به سختی آزمود
تولد
امام جواد علیه السلام، ظاهراً دیرهنگام رخ داده است زیرا در آن عصر،
مردم در سنین جوانی صاحب فرزند میشدند اما حضرت رضا علیه السلام در سنین
جوانی صاحب فرزند نشد و امام جواد علیه السلام در سنین میانسالی پدر، به
دنیا آمدند. در اینجا میخواهیم با توجه به اوضاع شیعیان در آن روزگار، به
یکی از قوانین مهم الهی که همان سنت امداد (و اضلال) میباشد، بپردازیم تا
ببینیم چگونه یک تولد ظاهراً دیرهنگام، میتواند در راستای یکی از قوانین
الهی قرار داشته باشد.
مبارک ترین مولود برای شیعیان
چهره
دنیا در حالی به رخسار امام جواد علیه السلام منور شد که از عمر امام رضا
علیه السلام بیش از چهل و پنج سال گذشته بود و این مسألهای عادی نبود و
مردم سالها در انتظار بودند که از ایشان فرزندی به دنیا بیاید. كلیم بن
عمران مى گوید: به امام رضا علیه السلام گفتم : دعا كنید كه خداوند فرزندى
به شما عنایت كند. امام فرمود: همانا خداوند یك فرزند به من عطا مى كند كه
او تنها وارث من خواهد بود.(1)
نگاهی به احوال شیعیان در آن عصر
امام موسی کاظم علیه السلام سالها در زندان به سر میبرد؛ اما در میان شیعیان وکیلانی تعیین
فرموده بود تا به امور ایشان رسیدگی شود و از جمله وظایف وکیلان، جمع
آوری پولهایی بود که مردم به عنوان خمس برای امام معصوم میفرستادند. پس از
شهادت امام کاظم علیه السلام، تعدادی از این افراد که مبالغ زیادی در
اختیار داشتند، امامت حضرت رضا علیه السلام را انکار کردند و به نام واقفیه مشهور
شدند. برای این کار خود نیز دلایلی تراشیدند؛ مثلاً گفتند امام کاظم علیه
السلام از دنیا نرفته است بلکه غیبت نموده و باز خواهد گشت.
از طرف
دیگر در هنگام شهادت حضرت کاظم علیه السلام، سالیانی از عمر امام رضا علیه
السلام گذشته بود اما ایشان صاحب فرزند نبودند و این مسأله برای مردم جای
سوال داشت زیرا امامت فرزندان معصوم پیامبر صلی الله علیه و آله، سلسلهای
پیوسته دارد و آن حضرات، همواره امام بعد از خود را در مجالس عمومی یا
خصوصی معرفی میکردهاند اما امام رضا علیه السلام در آن زمان فرزندی نداشت
که پس از ایشان امام باشد.
دانستن
این قانون الهی، نگاه ما را در تحلیل علت تولد دیرهنگام امام جواد علیه
السلام وسیع میکند؛ به عبارت دیگر، میتوان میان شکّ شکاکان، و تولد
دیرهنگام امام جواد علیه السلام، رابطهای یافت و طبق همین قانون به آن پی
برد
این قضیه دستمایهای برای واقفیه شده بود که بیشتر و
بیشتر به آن حضرت طعن بزنند و بیفرزندی آن حضرت را دلیلی بر امام نبودن
ایشان محسوب کنند. نامه "ابن قیاما" به امام رضا علیه السلام از این لحاظ
قابل توجه است. او خطاب به حضرت رضا علیه السلام مینویسد: "چگونه ممکن است
امام باشى در صورتىکه فرزندى ندارى" و امام علیه السلام اینگونه پاسخ
دادند: "از کجا مىدانى که من فرزندى نخواهم داشت چند روزى طول نخواهد کشید
که خداوند به من پسرى عنایت خواهد کرد که حق را از باطل جدا مىکند."
(2)
در سال 195 هجرى چشمان این عالَم به رخسار امام محمد (جواد)
علیه السلام روشن شد. مادر آن جناب کنیزی با فضیلت به نام خیزران بود و با
تولد ایشان، شایعات مربوط به امام رضا علیه السلام از ذهن بسیاری از
سادهانگاران از میان رفت. شاید از این روست که امام رضا علیه السلام
درباره او فرموده است: "این مولودى است که براى شیعیان ما با برکت تر از
او زاده نشده است."(3)
اگر ما در آن زمان بودیم
هر
وقت با جریانات زندگی انبیاء و ائمه علیهم السلام آشنا میشویم جا دارد از
خود بپرسیم که اگر ما در آن زمان بودیم، چه میکردیم؟ مثلاً اگر ما در
زمان حضرت رضا علیه السلام بودیم و میدیدیم که در بین شیعیان معروف و
محترم امام کاظم علیه السلام، افرادی وجود دارند که به امامت حضرت رضا علیه
السلام ایمان ندارند و برای حرف خود دلایلی هم دارند و امام رضا علیه
السلام هم با وجود گذشت سالیان دراز، دارای فرزندی نشدهاند که بتواند امام
بعد از ایشان باشد؛ آیا همه اینها باعث نمیشد که امامت حضرت رضا علیه
السلام را منکر شویم یا لااقل نسبت به آن تردید کنیم؟
سنتی الهی به نام امداد
تکذیب
و افتراء و شک درباره ائمه علیهم السلام، موضوع عجیبی نیست. قرآن کریم نام
انبیاء فراوانی را میبرد که در میان قوم خود بودند، اخلاق زیبایشان را
مردم میشناختند اما نبوت آنها را انکار میکردند و ایشان را دروغگو،
ساحر، مجنون و غیره میشمردند. از اینجا میفهمیم که خداوند صبورتر از آن
است که در مجازات کسانی که به اولیائش توهین میکنند عجله کند؛ بلکه مهلت
میدهد و مردم را آزمایش میکند.
به عبارت دیگر، خدای متعال هدایت
را برای بشر میپسندد، اما از هدایت اجباری و جبرگونه بشر دوری میکند.
شرایط را مهیا میکند تا هر کس خواست هدایت را برگزیند و هر کس خواست
گمراهی را و در این دنیا، بازار هدایت و گمراهی هرگز خالی نخواهد شد و هر
یک مشتریانی خواهد داشت.
متاع کفر و دین بیمشتری نیست گروهی این، گروهی آن پسندند
خدای
متعال خود نیز به مشتاقان گمراهی کمک میرساند؛ یعنی اگر کسی با رفتار و
نیتهای خود به خدا اعلام کند که هدایت را نمیخواهد، هرچند که در لقلقه
زبان دعای هدایت کند؛ خداوند خواست واقعی او را که همانا گمراه شدن است،
اجابت میکند و او را در راه گمراهی موفق مینماید.
در سوره اسراء،
خدا درباره دو گروه سخن گفته است: یکی کسانی که فقط دنیای زودگذر را اراده
میکنند و دیگر کسانی که در راه اراده آخرت، سعی شایسته میکنند و در
ادامه، قانون کلی "امداد" را بیان فرموده است:
كلاُّ نُّمِدُّ هَۆُلَاءِ وَ هَۆُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَ مَا كاَنَ عَطَاءُ رَبِّكَ محَظُورًا(4)
هر یك از دو گروه دنیاطلب و آخرت خواه را [در این دنیا] از عطاى پروردگارت یارى دهیم، و عطاى پروردگارت ممنوع شدنى نیست.
بنابراین
خداوند هم به مشتاقان هدایت و هم به مشتاقان گمراهی، کمک رسانی میکند.
جالب آنکه خدا در وصف قرآن نیز هر دو فعل "یهدی" و "یضل" را آورده است.
تکذیب
و افتراء و شک درباره ائمه علیهم السلام، موضوع عجیبی نیست. قرآن کریم نام
انبیاء فراوانی را میبرد که در میان قوم خود بودند، اخلاق زیبایشان را
مردم میشناختند اما نبوت آنها را انکار میکردند و ایشان را دروغگو،
ساحر، مجنون و غیره میشمردند
قانون امداد و تحلیل ولادت دیرمانند امام نهم
دانستن
این قانون الهی، نگاه ما را در تحلیل علت تولد دیرهنگام امام جواد علیه
السلام وسیع میکند؛ به عبارت دیگر، میتوان میان شکّ شکاکان، و تولد
دیرهنگام امام جواد علیه السلام، رابطهای یافت و طبق همین قانون به آن پی
برد.
کسانی که در آن زمان از خدا، هدایت خواسته بودند، قلبشان به
امامت حضرت رضا علیه السلام باز شد و نشانههای امامت را در وجود ایشان
تشخیص دادند؛ در مقابل، کسانی که در دل خود از خدا تقاضای هدایت را
نداشتند، در شک خود باقی ماندند و فرزند نداشتن امام رضا علیه السلام نیز
دلیلی دیگر شد تا در این حالت خود باقی بمانند و در گمراهی خود تثبیت شوند.
جایگاه خود را معین کنیم
ما نیز مانند مردمی که
در زمان حضرت رضا علیه السلام میزیستند، در آزمون الهی قرار داریم. چشمان
ما نیز ممکن است مانند بعضی از مردم آن دوران، از دیدن واضحترین حقایق
کور گردد و در این راه، نشانهها و کمکهایی هم دریافت کند. مهمتر از آنچه
به زبان میگوییم، ارادههای درونی و سعی جدی ما در آن راه است. در
اینجاست که اهمیت ارادههای درونی و پیگیری جدی در راه هدفهای درست، مشخص
میشود.
پی نوشت:
1. بحارالانوار،ج50، ص16
2. کافی، ج1، ص320
3. کافی، ج1، ص321
4. سوره اسراء، آیه20
روح الله رستگارصفت